۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

حکومت نابغه ها


اگر عيب و ايرادهايي که روحانيون ازحکومت شاهنشاهي مي گرفتند دقت کرده باشيد انگار در حال نمايش دادن حکومت خودشان بوده اند و در واقع داشتند از خودشان انتقاد مي کردند .
مثلا مي گفتند که شاه با تغيير ساعت مي خواهد اسلام را از بين ببرد در صورتي که بعد از انقلاب خودشان اينکار را کردند و اسلام آسيبي نديد .
مي گفتند:سياستهاي تمرکز طلبي شاه باعث انباشت ثروت و امکانات در شهرها شده است و روستاها خالي شده وشهرها پر شده است در صورتي که بعد از انقلاب هيچ غلطي نکردند که هيچ، بلکه بدتر هم شد.
مي گفتند: شاه با گسترش صنايع مونتاژ و تبديلي در حال نابود کردن صنايع کشور بوده است در صورتي که آقايان بعدا فهميدند که براي صنعتي شدن بايد از صنايع تبديلي و مونتاژ شروع کرد.
مي گفتند:وا اسلاما در يک کشور مسلمان شاه به توليد قورباغه براي مصرف غذايي مي پردازد اين نجس است و هزار ويک ياوه ديگر در صورتيکه به تازگي جهاد کشاورزي مجوز توليد قورباغه براي صادرات را ارائه مي دهد.
هر کس حرف آنها را مي شنيد فکر مي­کرد که مي خواهند کشور را به بهشت تبديل کنند غافل از اينکه که مشتي ياوه گو و احمق در کتابهاي هزاروچهارصد سال پيش دنبال مسايل و نيازهاي انسان امروزي بودند.
امروز مردم براي دومين جنگ دراين مدت کوتاه سي سال آماده مي شوند و کشور در حالت جنگي فرو رفته است و مردم به ذخيره مايحتاج اوليه زندگي مي پردازند.
خوشحالم که دارم پايان جمهوري اسلامي را باچشم خودم مي­بينم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

dost aziz daste gol beh ab dadim

ناشناس گفت...

یک بار پدرم ازمن پرسید که در اینده می خوام مثل کی بشم و من خیلی فکر کردم و فقط یک نفر بود که با تمام وجود دوست داشتم مثلش باشم احمد پسر آقای زارع سبزی فروش سر کوچه که به شدت هم معتاد بود و پدرم آه کشید و گفت ما که خواستیم ولتر و میرابو بشیم شدیم این تو چه ... می شی. حالا حکایت شماست دوست بزرگوار اسمها بار معنایی دارن مگر نه؟!!