۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

یادمان جلاد



فردا يکشنبه سوم شهريور سال هشتاد و هفت موسسه ديدبان انقلاب قرار است پاسداشت چهل سال جهاد وتلاش جلاد بزرگ جمهوري اسلامي يعني اسدالله لاجوردي همان کسي که دردست زدن به هيچ جنايتي کوتاهي نکرد را بزگزار کند. ملعون نامبرده در اول شهریور سال هفتاد و هفت در بازار ترور شد.
جنايات او را در خاطرات زندانيان سياسي مي توانيد بخوانيد.
لعنت خدا بر او و قرين آتش باد.

۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

حکومت نابغه ها


اگر عيب و ايرادهايي که روحانيون ازحکومت شاهنشاهي مي گرفتند دقت کرده باشيد انگار در حال نمايش دادن حکومت خودشان بوده اند و در واقع داشتند از خودشان انتقاد مي کردند .
مثلا مي گفتند که شاه با تغيير ساعت مي خواهد اسلام را از بين ببرد در صورتي که بعد از انقلاب خودشان اينکار را کردند و اسلام آسيبي نديد .
مي گفتند:سياستهاي تمرکز طلبي شاه باعث انباشت ثروت و امکانات در شهرها شده است و روستاها خالي شده وشهرها پر شده است در صورتي که بعد از انقلاب هيچ غلطي نکردند که هيچ، بلکه بدتر هم شد.
مي گفتند: شاه با گسترش صنايع مونتاژ و تبديلي در حال نابود کردن صنايع کشور بوده است در صورتي که آقايان بعدا فهميدند که براي صنعتي شدن بايد از صنايع تبديلي و مونتاژ شروع کرد.
مي گفتند:وا اسلاما در يک کشور مسلمان شاه به توليد قورباغه براي مصرف غذايي مي پردازد اين نجس است و هزار ويک ياوه ديگر در صورتيکه به تازگي جهاد کشاورزي مجوز توليد قورباغه براي صادرات را ارائه مي دهد.
هر کس حرف آنها را مي شنيد فکر مي­کرد که مي خواهند کشور را به بهشت تبديل کنند غافل از اينکه که مشتي ياوه گو و احمق در کتابهاي هزاروچهارصد سال پيش دنبال مسايل و نيازهاي انسان امروزي بودند.
امروز مردم براي دومين جنگ دراين مدت کوتاه سي سال آماده مي شوند و کشور در حالت جنگي فرو رفته است و مردم به ذخيره مايحتاج اوليه زندگي مي پردازند.
خوشحالم که دارم پايان جمهوري اسلامي را باچشم خودم مي­بينم

۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

حکومت اسلامی

قبل از انقلاب تبليغات زيادي روي اسلام و تکامل آن و اينکه بي عيب و نقص است و براي تمام مراحل زندگي مردم برنامه دارد و به سعادت دنيا وآخرت مردم مي انديشد صورت مي گرفت.
در همسايگي ما جوانکي بود که درس طلبگي مي خواند وقبل ازانقلاب خيلي از امامشان و اينکه اگر امام بيايد ديگر مستضعفي روي زمين نمي ماند و هزار دروغ ديگر تعريف مي کرد.
حيف آن جوان در سال 59 در همان اوايل جنگ به شهادت رسيد و نماند تا گلکاري هاي امامشان و سپاهيان و مزدورانش را ببيند و ببيند که چگونه اسلام و امامشان ملت را به دلالي و بيچارگي و بد بختي کشانده است ،نيست که ببيند چگونه امامشان جامعه مدني و نهادهاي دموکراتيک و نهادهاي حقوق بشر را نابود کرد و حکومت ديکتاتوري اسلامي شبيه به بني اميه و بني عباس به پا کرده است.
بعضي وقتها از برپايي حکومت اسلامي بسيار خوشحال و مشعوف مي شوم و به خودم مي­گويم به سکولاريزم نزديک شديم در واقع روحانيت با دست خودشان گورخود را مي کنند و فرآيند ريشه کن شدن آنها که در زمان مشروطيت کامل نشد و به سرخوردگي آنها انجاميد امروز تکميل مي­شود.
زندگي امروز مردم ايران ديدني است ، تاکسي سوار شدنشان، خريد مايحتاج منزل ، خريد خانه و امنيت و آزادي آنها.
از همه دردناکتر زندگي جواناني است که در رژيم اسلامي پا به عرصه هستي نهاده اند و امروز به سن تشکيل خانواده و ازدواج رسيده اند و با حقوق ناچيز بايد هزينه هاي گزافي را بپردازند.توصيه هاي مسئولين به آنها ساده زيستي است يعني پسران همسرانشان را مانند زن بيوه به خانه ببرند.

۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

قهرمانان ایران


در چنین روزهایی بود که نا باورانه هزاران نفر از جوان وطن و ارتشی ها و مخالفان رژیم سفاک آخوندی به شهدات رسیدند
دونگ شاعر کره ای می گوید:
شاید بتوانید گلی را زیر پای خود له کنید ولی نمی توانید از انتشار بوی آن در هوا جلوگیری کنید
گلهای آرمیده روزی شکوفا خواهند شد و عطر دل انگیزشان تمام نقاط کشورمان را پر خواهد کرد.
من به تمامی آنها فکر می کنم و به آنها افتخار میکنم ازدکتر آرانی - عمویی - گلسرخی - کرامت - سلطانپور - سعیدی سیرجانی - فروهر - شهدای فدایی خلق - شهدای حز ب توده - شهدای مجاهدین خلق ایران - شهدای کومله - شهدای کارگران کردستان و تمام کسانی که برای این کشوراز جان خود گذشتند غیره
من به تمامی آنها افتخار می کنم و به امید روزی که برای تمامشان در ایران مجلس بزرگداشت بگیریم و در غم از دادنشان دور هم جمع شویم و یکدیگر را تسلی دهیم.

من از خواندن خاطرات زندانیان سیاسی قبل یا بعد انقلاب حیوانی اسلامی بسیار اندوهگین و غمناک می شوم. روزی نیست که به جگر گوشه هایم فکر نکنم و از دیدن تصاویرشان اشک در چشمانم جمع نشود .

روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

خمینی آنگونه که بود


این روزها به سالروز فوت خمینی نزدیک می شویم و صداوسیمای رژیم آخوندی از ابعاد شخصیتی او سخن می گویند و او را یک قدیس جلوه می دهند

در باه شخصیت خمینی راست یا دروغ بسیار سخن گفته اند ولی حقیقت چیز دیگری است

خمینی دروغگوی بزرگی بود که حتی به همکیشان و هم لباسهای خود نیز دروغهای شاخداری گفت و همچنین بسیار مکار و حیله گر بود من در عمرم کسی را به پلیدی و مکاری و کله شقی او ندیدم

او توانایی تصمیم گیری نداشت و به پسرش (احمد) و رفسنجانی و خامنه ای اعتماد داشت و این افراد به راحتی تصمیمات خمینی را تغییر می دادند و حتی در جاهایی گفته شده است که احمد خمینی دست خط پدرش را جعل می کرده و دستورات مورد نظر خامنه ای و رفسنجانی رابرای مقاصدشان را تهیه می کرده و با مهر مخصوص خمینی به آنها می داده است و همچنین کسی بدون هماهنگی با این افراد امکان ملاقات با خمینی را پیدا نمی کرد

راه پیدا کردن به دربار خمینی به مراتب از راهیابی به دربار شاه مشکلتر بود و به همین دلیل اسدالله لاجوردی هر کاری می خواست می کرد وهر جوری که دوست داشت زندانیان سیاسی را شکنجه و اعدام می کرد و کسی امکان رساندن خبر به خمینی را پیدا نمی کرد و اگرهم موفق می شد احمد خمینی و رفسنجانی و خامنه ای سندی جعل می کردند و یابه دروغ مطلبی را به او می دادند و او را متقاعد می کردند و سر وته قضیه را هم می آوردند

خمینی در ابتدای کار خود به تنهایی فتوا نمی داد و همیشه به اتفاق آیت الله شریعتمداری و آیت الله .... فتوا صادر می کرد که بعد از یک اختلاف با آن دونفر شروع کرد به تکروی و تبدیل شدن به بت کبیر

جالب تر ایتکه خمینی به علم علاقه ای نداشت و علم را فقط در فقه و اصول و مضخرفات آخوندی می دیدو تنها خود را عالم می دید

خمینی بسیار بی رحم بود و از عواطف انسانی به دور بود و از هنر و هنرمند بیزار بود و فقط به شاعرانی که مدح و ثتای او را می گفتند اندک توجهی می کرد

خمینی فرق بین حماقت و شجاعت را نمی دانست و همیشه در حال یاوه گویی بود و حرفهایش ضد و نقیض بود ، قبل از جنگ در جایی گفته بود که ابزار ووسایل نظامی نمی خواهیم اینها کلید در جهنم است و وقتی جنگ شروع شد گفت وسایل نظامی کلید در بهشت است

شاید همه افراد مسن تر حرفهای خمینی در مورد آزادی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک را به یاد داشته باشند

لعنت خداوند بر او باد

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

وزارت اطلاعات آخوندی


از احمقهایی مانند روحانیت به دور بود که بتوانند سازمان اطلاعاتی و جاسوسی تشکیل دهند و کارایی هم داشته باشد


لازم است متذکر شوم که روحانیون دستگاه اطلاعاتی خود را مدیون شاه ایران هستند ।شاه در تربیت نیروهای اطلاعاتی خود ساواک سنگ تمام گذاشته بود و در واقع ساواک چهارمین سازمان اطلاعاتی دنیا بود و نیروهای آن در بهترین دانشگاهای اطلاعاتی دتیا مانند اسراییل و آمریکا و انگلستان و ... تحصیل کرده بودند


یک سال قبل از انقلاب 1979ساواک منحل شد و آخرین رییس آن تیمسار نصیری به عنوان سفیر ایرات در پاکستان فرستاده شد


و بلافاصله پس از انقلاب به ایران فراخوانده شد و توسط نیروهای انقلابی شکنجه شد و تیر باران شد و از همه جالب تر اینکه تیمسار پاکروان که از اعدام خمینی جلوگیری کرد و باعث تبعید خمینی شد و جان او را نجات داد نیز تیر باران شد


اکثر کسانی که مورد نفرت خمینی و دار و دسته خمینی وی بودند اعدام شدند و بقیه با زور و شکنجه تواب شدند و در ولایت وقیح ذوب شدند و به شکنجه گری و جاسوس و قتل و غارتگری خود ادامه دادند مخصوصا که جمهوری اسلامی پول خوبی به آنها نمی داد و مجبور بودند بقیه مایحتاج خود را خودشان تامین کنند


از جمله این افراد می توان سعید امامی یا همان سعید اسلامی نام برد که در رشته مهندسی هوا و فضا در آمریکا درس خواند و در همان زمان دانشجویی توسط دایی خود که وابسته نظامی ایران در آمریکا بود با ساواک آشنا شدو برای ساواک اطلاعات در باره دانشجویان انقلابی جمع می کرد


دستگاه اطلاعات آخوندی از آموزشهای ماموران ساواک که در خارج ازکشور تحصیل کرده بودند استفاده فراوان برد






۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه

ایران واستعمارسرخ و سیاه





اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمار کهن و نو شده .سرخ و سياهش ، کهنه و نويش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينکه خصوصيت ذاتي آنان همانند است، خيلي کم اتفاق افتاده است که اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يکديگر همکاري نمايند، مگر در موارد خاصي ، که يکي از آن ها همکاري نزديک و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است। سرآعاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يکديگر متحد ساخت، که مظهر اين همکاري صميمانه در بلواي روزهاي 15 و 16 خرداد ماه ۲۵۲۲(۱٣۴۲( در تهران آشکار شد। پس از بلواي شوم 15 خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايه ريزي شده بود ، ابتدا کساني که واقعه را مطالعه مي کردند دچار يک نوع سرگيجي عجيبي شده بودند، زيرا در يک جا رد پاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد. از يک سو عوامل توده اي که با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميدهاي خود را براي فريفتن دهقانان و ساختن انجمن هاي دهقاني نقش بر آب ميديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالکان بزرگ که ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت کرده بودند و به اميد شکستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل توده اي و ورشکستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اينکه اين دسته از کساني که باور داشتند ميتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند ، دست به دامن عالم روحانيت زدند زيرا ميپنداشتند که مخالف عالم روحانيت که در جامعه ايران از احترام خاصي برخوردار است، ميتواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همانطور که يکي از مالکان بزرگ تصور کرده بود( "دهقانان زمين ها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند!" )ولي عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود که عليه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول وتعاليم اسلامي و به منظور ايجاد عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شده بود برخيزد. مالکان که براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير و از روضه خوان تا چاقوکش را در اختيار داشتند، وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و درنتيجه مشکل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همکاري با آنها نشدند، در صدد يافتن يک"روحاني" برآمدند که مردي ماجراجو و بي اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آن ها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند. مردي که سابقه اش مجهول بود و به قشري ترين و مرتجع ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون در ميان روحانيون عالي مقام کشور با همه حمايت هاي خاص موقعيتي بدست نياورده بود در پي فرصت مي گشت که به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي کند و اسم و شهرتي پيدا کند.روح الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسبترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او کسي بود که عامل واقعه ننگين 15 خرداد شناخته شد. روح الله خميني معروف به "سيد هندي" بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتي نزديکترين کسانش توضيحي ندارند، به قولي او مدتي در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است و به همين جهت به نام سيد هندي معروف شده است. قول ديگر اين بود که او در جواني اشعار عاشقانه مي سروده و به نام هندي تخلص مي کرده است و به همين جهت به نام هندي معروف شده است و عده اي هم عقيده دارند که چون تعليمات او در هندوستان بوده فاميل هندي را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکي تحت تعليمات يک معلم بوده است. آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز ۱۵ خرداد به خاطر همگان مانده است، کسي که عليه انقلاب ايران و به منظور اجراي نقشه استعمار سرخ و سياه کمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاک ، آزادي زنان، ملي شدن جنگل ها وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد، هستند هنوز کساني که حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه گران و عناصر ضدملي بگذارند. براي ريشه يابي از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد يک گزارش و يک اعلاميه و يک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود:" درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولي است که در آن وقت عايد ايران مي شد." چند روز قبل از غائله اعلاميه اي در تهران فاش شد که يک ماجراجوي عرب به نام محمد توفيق القيسي با يک چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده که قرار بود اين پول در اختيار اشخاص معيني گذارده شود. چند روز پس از غائله نخست وزير وقت، در يک مصاحبه مطبوعاتي فاش کرد:"برما روشن است که پولي از خارج مي آمده و بدست اشخاص ميرسيده و در راه اجراي نقشه هاي پليد بين دستجات مختلف تقسيم ميشده است". خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد. آخرين مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده اي در هم شکسته شد و راه براي پيشرفت وتعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ ايران روز 15 خرداد به عنوان خاطره اي دردناک از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان هر وقت منافعشان اقتضا کند با يکديگر همدست ميشوند حتي در لباس مقدس و محترم روحاني.